...وزنان در من ...

...وزنان در من ...

دوست داشتن برهنه کردن نام هایمان است...
...وزنان در من ...

...وزنان در من ...

دوست داشتن برهنه کردن نام هایمان است...

...پشت بام بی آفتابم سال هاست در این محله خانه ای ندارد 

بابا نوئلی که برایش برف بیاورد عمو نوروزی که بهار /همیشه پشت پنجره اش به در بسته می خورد.. 

تنهایی پدر آدم را در می آورد 

  مادرم همیشه میگفت. 

 

 

نوروزی دوباره را آرزومندم برای همه ی مان. 

در این سال هایی که نو نشده بوی کهنگی می گیرند.

چه سووووووووووووووووری.....

  

دستت را به من بده تا از آتش بگذریم.. آنان که سوختند همه تنها بودند..  

                                                                                          زرتشت

از آرش حجازی عزیز خواندم: 

جنگیدن با دشمنی که از او نفرت داری آسان است، سخت، جنگ با آنانی است که دوستشان داری. اینجاست که شجاعت معنا می‌یابد.

درود بر همه دوستان و هم استانی های گرام. 

شماره ۱۳و۱۴ ارمغان فرهنگی مربوط به پاییز و زمستان ۱۳۸۹ را می توانید از من(واقع در موزه هنرهای معاصر اهواز)!! تهیه فرمایید.

زرد

شنیده نمی شوم از فرط قرمزها 

و دیده از فراوانی کبود

جهان اندکی ست خیابان 

با تنه هایش تنها به بخش کوچکی از من ره یافته است 

و من که نا تمامی ام از ماه سر می رود 

سقوط پلکان هایم را آزاد می کنم.