...وزنان در من ...

...وزنان در من ...

دوست داشتن برهنه کردن نام هایمان است...
...وزنان در من ...

...وزنان در من ...

دوست داشتن برهنه کردن نام هایمان است...

تا کی ادامه خواهد داشت....

 

تا کی ترس ها و نگرانی های همچون من کسانی....ادامه خواهد داشت... 

 

چگونه می توان  سر افرازانه جنگید بی آنکه حتی اندوه شکست احساس کفایت تورا جریحه دار 

 

 سازد..!؟ 

 

چقدر احساس اندوه می کنم...نه از شکست بلکه از احساس بی کفایتی ..بی کفایتی آنقدر که 

 

 باور کنی حتی نتوانستی تصور عزیز آدمهای برایت مهم! را نسبت به خودت آنگونه که واقعا   

 

هست ...شکل بدهی... !

نمی توانستم دیگر نمی توانستم /  

صدای پایم از انکار راه بر می خاست / و یاسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود / وآن بهار و آن وهم سبز رنگ / که بر دریچه گذر داشت با دلم می گفت : 

نگاه کن..  تو هیچ گاه پیش نرفتی / تو فرو رفتی ! 

 

در آستانه ی سالمرگ جاودانه فروغ یادش را گرامی می دارم.