تا کی ترس ها و نگرانی های همچون من کسانی....ادامه خواهد داشت...
چگونه می توان سر افرازانه جنگید بی آنکه حتی اندوه شکست احساس کفایت تورا جریحه دار
سازد..!؟
چقدر احساس اندوه می کنم...نه از شکست بلکه از احساس بی کفایتی ..بی کفایتی آنقدر که
باور کنی حتی نتوانستی تصور عزیز آدمهای برایت مهم! را نسبت به خودت آنگونه که واقعا
هست ...شکل بدهی... !
سلام خوبی ! وبلاگ جالبی داری ! عزیزم اگه خواستی یه سری هم به ما بزن.برای تبادل لینک با سایتهای من به این صفحه مراجعه کن http://istgah.asantabligh.com/tabdol1.phpو نیز برای منفجر کردن شمارشگر آمار وبلاگ خودت به این سایتم حتما برو ثبت نام کن و سایتت رو ثبت کن ! مرسی گلمhttp://asanrank.com
به خاطر خیلی اتفاقهای که در زندگی مان ُمی افتد
که بعضا دوست شان داریم و بعضا هم نه
زندگی ُبرایمان شکل می گیرد/حالا چه شاعر باشی چه قصاب
بعضی وقتها پرسش های هستی شناسی آنقدر در من اوج میگیرد که اگر نبود جمله ی دکارت؛من ُمی اندیشم پس هستم؛
بیش از اینها به کوه زده بودم و...
بگذریم .به خاطر این سطرها که شوریدگی در آنها موج میزند
ممنون .و چه هنرمندانه اهل کلمه اید
و در پایان مسیر همان دلمشغولی نخست بود بی هیچ سمت و سویی دیگر.
قطب نما هم
جهت هایش را گم می کند
وقتی که من
در چهار سوی دیده ات!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
محصورم !!!
بیا بکشم.
با مهر
سلام عزیزم . این نت لعنتی حتی نذاشت مطلبتو کامل بخونم .مطلب تقدیمی رو اینجا ناقص می اره فکر کنم از قالب سیاه که سنگین می کنه .به هر حال فکر کنم اگه به خود قالبای بلاگ بری راحتتر باز بشه و بتونیم بخونیمت و نوش جان کنیم .
افزایش بازدید وبلاگ شما
کاملا رایگان
لینک مطالب وبلاگ خود را کاملا رایگان در وبسایت ما قرار دهید
افزایش بازدید = افزایش رتبه در گوگل
www.manmigam.com