به ماه صورتت بگو
پنجره ام تنهاست
با کسی که توی اتاقش نیست!
و پاسبان تنهایی
جیر جیر تخت را سوت میزند
.
دست می سابم
دیوار سرد را
چشمم که از تصور تو گرم میشود
و ..
خیال می کنم..
همیشه خیال کرده ام
که عاقبت این پنجره را
پیشانی تو
رقم خواهد زد.
12/تیر 1390
با سلام خدمت شما
وبلاگ بسیار خوب و پویایی دارین
در پناه حق موفق و موید باشید .
مددی
با بازدید از این وبلاگ ، با شهرستان فریمان بیشتر آشنا شوید و از جاذبه های گردشگری و تاریخی آن دیدن فرمائید
فریمان تاریخ و تمدن و معماری -فریمان سیتی
www.farimancity.blogfa.com
منتظر نظرات ارزنده شما هستم با تشکر
سلام
دعوتید به شعری سپید
بهمن عزیز
سلام
خانه من با شعری تازه به روز است و مطلبی تازه منتظر حظور شما و نظرت هستم.
با مهر
سلام دوست عزیز شاعر
دستت بند است ...
بروز و منتظر حضور شما [گل]
روز جهانی کارگر مبارک
... شعری از احساس مردن زیر بار زندگی،
و آن پتکی که می کوبی
نه بر آهن،
که بر فرق تمام بی شرافت ها،
که بر اندیشه ناپاک غارت گر
ضمنا متشکرم از همدردی شما برای غم مادر
ادامه ای است
از این نگاه ملتمسانه
از جنس
خواهش
با احترام منتظر نگاه تان هستم.
بهروز باشید و به روز
[گل]
یا احترام به خوانش عاشقانه هام دعوتید
با سلام و احترام
سایت ادبی نو رهان بروز شد
سلام...
به روزم
بایکوت؟؟؟
چرا؟؟؟
درود بردخترم.حال نوه ام چطوراست.یک مثنوی در ایذه سرای من گذاشته ام با دامادم دعوت به خوانشش هستید.نام اِیدید نام باستانی ایذه است.و اسم مذکر.
ایذج هم نام یک دوست پزشکم هست که در کاناداست.البته ایشان ایذه ای هستند.کیانی کشخالی.
وبلاگت رو هم به روز کن . و ی کم توی شعر به خودت حال بده. فراموش نکن تو یک شاااااااعری
افتاد؟
عاقبت این پنجره را
پیشانی تو
رقم خواهد زد.
سلام حکیمه جان. قبلا هم گفته ام شعرهایت مرا داغ می کند سرد میکند یخ می زنم و موهای تنم سیخ می شود و بی تاب می شوم. اینها همه دانایی درونی است و ادراک است و صمیمیت و صداقت که شعرت را بلورین می کند. وقی شعرت را می خوانم انگار تو را می بینم. تو با شعرت یگانه ای. خوشحالم از دوستی ات و شاعرانگی ات. همیشه باش و شاعر باش![:S028: